کد مطلب:108949 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:214

خطبه 027-در فضیلت جهاد












[صفحه 112]

خطبه الجهاد اما پس از ستایش به راستی كارزار كردن دری است از درهای بهشت باز كرده آن را خداوند برای دوستان مخصوص خود و آن پوشش پرهیزكاری است و زره محكم خداوند است و سپر استوار اوست پس هر كس رها كند آن را از روی روگردانیدن از آن می پوشاند او را خداوند جامه خواری و فرامی گیرد او را بلا و ذلیل گردد به حقارت و خواری و زده می شود بر دل او پرده ها و گردانیده شود حق از او به سبب ضایع كردن جهاد و به خواری درافتد و بازداشته می شود

[صفحه 112]

انصاف آگاه باشید من شما را دعوت كردم به جنگیدن این گروه شب و روز و نهان و آشكار و گفتم شما را بجنگید با ایشان پیش از آنكه با شما بجنگند به خدا سوگند جنگیده نشدند قومی هرگز در بیخ خانه شان مگر خوار شدند به همدیگر واگذار گردید و به همدیگر یاری نكردید تا از هر طرف بر شما غارتها زده شد و گرفته شد از شما وطنها و این برادر غامد است كه وارد شده سواران او بر انبار و كشته است حسان پسر حسان بكری را و زایل گردانیده سواران شما را از مرز و پایگاههاشان و رسیده به من كه مردی از آنها داخل می شده بر زن مسلمان و دیگری زن ذمیه و بیرون می آورد خلخال او را و دستبند او را و گردنبندها و گوشوارهای او را نمی توانسته از ظلم او دفاع كند مگر به درخواست برگشتن و درخواست رحم كردن پس از آن بازگشتند با مال بسیار نرسید به مردی از آنها زخمی و ریخته نشد از آنها خونی پس اگر مردی مسلمان بمیرد بعد از این از اندوه نباشد به آن توبیخ شده بلكه باشد به آن نزد من سزاوار

[صفحه 113]

ای بسا عجب و شگفتی به خدا سوگند می میراند دل را و می كشد اندوه را گرد آمدن این گروه بر باطلشان و پراكنده شدن شما از خفقان پس زشتی باد شما را و اندوه باد شما را هنگامیكه برگشتید هدف قرار گرفتید تیر به طرف شما انداخته می شود غارت زده می شود بر شما و شما غارت نمی كنید و با شما جنگ می كنند و شما نمی جنگید و نافرمانی می شود به خدا و شما راضی می شوید پس هرگاه دستور دادم شما را به رفتن به سوی آنها در روزهای گرم گفتید این سختی گرماست مهلت ده تا سبك شود از ما گرما و هرگاه دستور دادم شما را به رفتن به سوی آنها در زمستان گفتید این سختی سرما است مهلت ده ما را تا برطرف شود از ما سرما تمامی اینها به جهت فرار كردن است از گرما و سرما هرگاه باشید شما از گرما و سرما می گریزید پس شما به خدا سوگند از شمشیر گریزانترید ای مانندهای مردان و مردان نیستید (و ای كسانیكه عقلهای آنها مانند) عقلهای كودكان و عقلهای عروسهای صاحبان حجله است دوست داشتم ای كاش نمی دیدم شما را و نمی شناختم شما را شناسائی است به خدا سوگند كشید پشیمانی را و در پی آورد پریشانی را بكشد شما را خداوند به تحقیق كه پر كردید دل مرا از چرك و پر ساختید سینه م

را از خشم و نوشاندید جرعه جرعه به من جرعه های اندوه را نفسی بعد از نفسی و تباه ساختید بر من تدبیر مرا با نافرمانی و یاری نكردن تا گفت قریش پسر ابیطالب مرد دلیری است ولیكن دانشی نیست او را به جنگ خدا پدرانشان را بیامرزد آیا كسی از آنها سخت تر است برای آن از راه علاج كردن پیش قدمتر در جنگ از روی ایستادگی از من به تحقیق شتافتم بر جنگ و هنوز نرسیده بودم به بیست سالگی و اكنون من افزون گشته ام بر شصت سال ولیكن تدبیری نیست برای كسی كه فرمانش نمی برند


صفحه 112، 112، 113.